ابوطَلحه انصارى: زيدبن سهلبن اسودبن حزام انصارى خزرجى[1] از اصحاب پيامبر
ابوطلحه، از تيره بنىنجّار و همسرش امسُلَيم مادر انسبنمالك است.[2] وى در بيعتِ* عقبه دوم حضور يافت و به اسلام گرويد و از نقيبان[3] شد و پس از هجرت، پيامبر او را با ارقم[4] و به نقلى ابو*عبيده برادر كرد.[5]ابوطلحه، از تيراندازان زبردست بود. در بدر* حضور يافت[6] و در اُحُد* پيشاپيش رسول خدا تير مىانداخت. او صداى مهيبى داشت; ازاينرو پيامبر دربارهاش فرمود: نهيب ابوطلحه بر دشمن، از نيروى 100 مرد بهتراست.[7] به گفته خودش، در جنگ خيبر* دوشادوش رسولخدا بوده[8] و در غزوه حنين*20 نفر از مشركان را از پاى در آورده و وسايلشان را از آنِ خود ساخته است.[9] گفتهاند: روزى ابوطلحه با مشاهده آثار گرسنگى در پيامبر، براى ايشان غذايى تهيه كرد و حضرت را به آن فراخواند. پيامبر نيز با دست مبارك خود آن غذاى اندك را ميان اصحاب قسمت كرد و همه سير شدند.[10] به نقلى، او پس از نزول آيه «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّى تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ...= هرگز به [حقيقت]نيكوكارى نمىرسيد; مگر اينكه از آنچه دوست داريد، انفاق* كنيد» (آلعمران/3، 92) نخلستان آبادى را كه روبهروى مسجد مدينه داشت، به پيامبر واگذاشت و به پيشنهاد حضرت، آن را براى خويشانش وقف كرد.[11] وى ازجمله راويان حديث پيامبر است.[12] براساس نقلى، پيامبر در واپسين روزهاى عمر خود، به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.[13]قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را ابوطلحه آماده ساخت.[14] وى در زمان رسول خدا بسيار روزه مىگرفت و پس از او تا آخر عمر، جز در سفر و عيد فطر و قربان روزه بود.[15] صاحب قاموسالرجال به علت گفتار و رفتارى كه در خلافت عمر از او سرزده، روايات او را ضعيف مىشمارد.[16] به گفته ابنابىالحديد عمر در واپسين ساعات عمرش با تعيين شورايى 6 نفره مركب از على(عليه السلام)، عثمان، طلحه، زبير، سعدبن ابىوقاص و عبدالرحمنبن عوف، به ابوطلحه فرمان داد با همراهى 50 مرد مسلح اين 6 نفر را در خانهاى جمع كند و سه روز به آنها مهلت دهد تا يكى را از ميان خودشان به عنوان خليفه انتخاب كنند و چنانچه 4 نفر از آنان يا سه نفر كه عبدالرحمن در ميان آنها باشد بر امرى اتفاق و ديگران مخالفت كردند گردن مخالفان را بزند; همچنين اگر پس از سه روز، آنان امر خلافت را تعيين نكردند، آنان را گردن بزند.[17] ابوطلحه نيزسوگند يادكرد بيش از سه روز به آنان مهلتندهد.[18]برخى وفاتش راسال 34 هجرى در70 سالگى در مدينه دانسته و گفتهاند: عثمانبنعفان بر جنازهاش نماز خوانده;[19] امّا اهل بصره معتقدند كه در سفرى دريايى در كشتى مرده و پس از 7 روز بدون آن كه جسدش تغيير كند، در جزيرهاى مدفون شده است.[20] وفات او را سالهاى 32، 33 و 51 نيز گفتهاند.[21] به نقلى، ابوزرعه دمشقى، وفات او را در شام دانسته است.[22]
ابوطلحه در شأن نزول:
1.قرآن، مسلمانان را پس از جنگ اُحُد به دو دسته تقسيم كرد: گروهى مؤمن كه خداوند بر آنها آرامش نازل كرد و نشانه آن خواب سبكى بود كه شبِ پس از حادثه اُحد بر آنها عارض شد و گروهى منافق كه به فكر جانشان بوده، آرامشى نداشتند و درباره خدا گمانهاى نادرستى مىبردند. خداوند مىفرمايد: «ثُمَّ اَنزَلَ عَلَيكُم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسـًا يَغشى طَـائِفَةً مِنكُم وطَـائِفَةٌ قَد اَهَمَّتهُم اَنفُسُهُم يَظُنّونَ بِاللّهِ غَيرَ الحَقِّ ظَنَّ الجـهِلِيَّةِ...». (آلعمران/3،154) در نقلى از ابوطلحه، وى خود را ازجمله كسانى دانسته كه خواب سبك بر او عارض شده[23] و خود را از گروه اوّل شمرده است.2. بنابه روايت ابوهريره، مردى خدمت رسولخدا(صلى الله عليه وآله) رسيد و از حضرت خواست تا او را مهمان كند. ابوطلحه او را به خانه برد و به همسرش سفارش كرد كه از مهمان رسول خدا به نيكويى پذيرايى كند. بچهها را خواباندند; سپس به بهانهاى چراغ را خاموش و وانمود كردند كه با مهمان غذا مىخورند. فرداى آن شب، پس از اظهار خرسندى پيامبر از عمل آنها، خداوند اين آيه را نازل كرد[24]: «...ويُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَوكانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولـئِكَ هُمُ المُفلِحون...= ...و[مهاجران را] بر خود مقدّم مىدارند; هرچند خودشان بسيار نيازمند باشند. كسانىكه نفس خويش را از بخل و حرص بازداشتهاند، رستگاراناند» (حشر/59،9); ليكن عبداللّهبن مسعود نزول اين آيه و داستان پيش گفته را با شرحى بيشتر در مورد على(صلى الله عليه وآله)مىداند.[25]
3. گروهى از مسلمانان ازجمله ابوطلحه، در منزل سعد*بنابىوقّاص، گرد آمدند، غذايى خوردند و پس از آن، شرابى در مجلس حاضر كردند تا بنوشند كه آيه «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ والمَيسِرُ والاَنصابُ والاَزلـمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطـنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّكُم تُفلِحون» (مائده/5،90) نازل شد و حرمت قطعى خمر* را اعلام كرد.[26] از شأن نزول اين آيه استفاده مىشود كه ابوطلحه، پس از نزول آيات قبلى تحريم شراب مانند «يَسـَلونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِرِ قُل فيهِما اِثمٌ كَبيرٌ...» (بقره/2،219) همچنان از نوشيدن شراب دست نكشيده بود; چنان علامه طباطبايى مىگويد: از ذيل آيات 90ـ91 مائده/5 استفاده مىشود برخى مسلمانان بعداز شنيدن «يَسـَلونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِرِ قُل فيهِما اِثمٌ كَبيرٌ...» (بقره/2،219)، بازهم از ميگسارى دست برنداشته بودند تا آيه90 مائده/5 نازل شد.[27] به نقلى، پس از نزول آيه پيشين، ابوطلحه دستور داد همه شرابهاى موجود در خانهاش را بيرون بريزند.[28]
منابع
الاستيعاب فى معرفة الاصحاب; اسدالغابة فى معرفة الصحابه; تاريخ اليعقوبى; تهذيب الكمال فى اسماء الرجال; جامعالبيان عن تأويل آى القرآن; جمهرة انسابالعرب; الدرالمنثور فىالتفسير بالمأثور; روحالمعانى فى تفسيرالقرآن العظيم; روضالجنان و روحالجنان; صحيح البخارى; صحيح مسلم با شرح سنوسى; الطبقاتالكبرى; قاموسالرجال; المعارف; المغازى; مناقب آلابىطالب.محمد خراسانى
[1]. المعارف، ص271.
[2]. همان.
[3]. الطبقات، ج3، ص383; تهذيب الكمال، ج10، ص75.
[4]. الطبقات، ج3، ص383.
[5]. اسدالغابه، ج2، ص361.
[6]. جمهرة انسابالعرب، ص347.
[7]. الاستيعاب، ج4، ص261; المغازى، ج1، ص242ـ243; الطبقات، ج3، ص383ـ384.
[8]. الطبقات، ج3، ص385.
[9]. المعارف،ص271; الطبقات، ج3، ص384; الاستيعاب، ج4، ص261.
[10]. صحيح البخارى، ج4، ص206ـ207; صحيح مسلم، ج7، ص161.
[11]. صحيح البخارى، ج3، ص258; روضالجنان، ج4، ص427.
[12]. تهذيبالكمال، ج10، ص75.
[13]. اسدالغابه، ج2، ص361.
[14]. تاريخ يعقوبى، ج2، ص114; اسدالغابه، ج2، ص361.
[15]. الطبقات، ج3، ص384.
[16]. قاموس الرجال، ج4، ص552ـ553.
[17]. شرح نهج البلاغه، ج1، ص146.
[18]. قاموس الرجال، ج4، ص552.
[19]. الطبقات، ج3، ص385; المعارف، ص271.
[20]. الطبقات، ج3، ص385; تهذيبالكمال، ج10، ص76.
[21]. اسدالغابه، ج2، ص362.
[22]. تهذيبالكمال، ج10، ص76.
[23]. جامعالبيان، مج3، ج4، ص187ـ188; روضالجنان، ج5، ص114; روحالمعانى، مج3، ج4، ص155.
[24]. جامع البيان، مج14، ج28، ص55.
[25]. روض الجنان، ج19، ص123.
[26]. مناقب، ج2، ص203ـ204.
[27]. الميزان، ج2، ص195.
[28]. صحيح البخارى، ج6، ص301; الدرالمنثور، ج3، ص162.